تورکان،دونوش و دریا… سه خواهر، یکی به خاطر زیبایی‌اش، یکی به خاطر نرمی‌اش و دیگری به خاطر سرکشی‌اش، دیوانه‌وار به همدیگر ارادت دارند… در حالی که آنها مثل همسالان خود رویای ساده‌ای دارند، نه سایه گذشته آنها را رها می کند و نه ثروتشان در کنار آنهاست. در حالی که سه خواهر با والدین خود زندگی شادی دارند، با ازدواج تورکان، ابرهای تیره ای بر سر خانواده می چرخند و هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود. در حالی که تورکان سعی می کند ناراحتی خود را در قلعه افسانه ای که در آن گیر کرده است بپوشاند، زندگی دونوش با رازی بزرگی از گذشته زیر و رو می شود و دریا در جاده ای برگشت ناپذیر قدم برمی دارد. از طرفی صادق و نسرین برای اینکه دخترشان را از لبه پرتگاه بیرون بیاورند، گاهی خودشان را از دست می‌دهند و گاهی همدیگر را.
ژانر : درام
محصول : 2022 / ترکیه
روز پخش : سه شنبه شب ها
شبکه پخش : Kanal D
تهیه کنندگان : Ali Gündoğdu, İnci Gündoğdu
شرکت سازنده : SÜREÇ FİLM
کارگردان : Eda Teksöz
نویسنده : Betül Yağsağan
بازیگران : Reha Özcan, İclal Aydın, Berker Güven, Özgü Kaya, Almila Ada, Melisa Berberoğlu, Veda Yurtsever, Tayfun Eraslan, Benian Dönmez, Nazlı Senem Ünal, Murat Çidamlı, Demircan Kaçel, Vural Şahanoğlu, Hakan Atalay, Mert Özcan, Ece Baliç
ملیسا بربروغلو | دریا
دریا مستقل‌ترین، صریح‌ترین و سرکش‌ترین دختر صادق و نسرین با نام مستعار «تام‌بوی» است. دریا که عاشق گربه ها، سگ ها، درختان، پرندگان و حشرات است، از آنها مراقبت می کند، نام های زیبایی برای آنها می گذارد، قصد دارد معمار شود. او برای دنبال کردن رویاهایش با هیچ مانعی روبرو نمی شود، اما متأسفانه بزرگترین مانع دوباره خودش است. سبکسری، تندخویی و سرکشی او را به اشتباه می کشاند و افراد نادرستی را انتخاب می کند. هاکان که زندگی غیرمسئولانه و ولگردی دارد و از خودش بزرگتر است و به عنوان عشق زندگی به او می چسبد، دختر جوان را به مسیرهایی خواهد کشاند که شاید بازگشت از آنها غیرممکن باشد.
آلمیلا آدا | دونوش
دختر وسطی صادق و نسرین، دختری است که بیشتر به پدرش شباهت دارد. او می خواست ادبیات بخواند، اما بیماری و مشکلات مالی این اجازه را به او نداد و با ازدواج خواهر بزرگش و رفتن دیگر عضو خانواده به دانشگاه و ترک خانه، با پدر و مادرش تنها ماند. دونوش با مقایسه خود با فریده از رمان چالیکوشو، سال ها بعد متوجه می شود که او در واقع مونیسه رمان (دختر چالیکوشو فریده) است. بعدها حس می کند بزرگترین عشقش سردار است. نسرین همیشه سعی کرده دونوش را از سردار دور نگه دارد. شاید برای مدتی موفق بود، اما سال ها بعد این دو عاشق دوباره ملاقات خواهند کرد.
اوزگو کایا | تورکان
تورکان یک سیندرلا در یک افسانه است، یک راپانزل که در یک قلعه افسانه ای محبوس شده است… اگرچه زندگی او از بیرون مانند یک افسانه به نظر می رسد، فقط اشک های تورکان پشت درهای بسته است. تورکان همیشه فکر می کرد که فضیلتی جز زیبایی ندارد. تورکان، اولین اشک خانواده، دختر همیشه زیبا، ظریف و شکننده مادرش بود، او همیشه فکر می کرد که نیاز به محافظت دارد، او را اینگونه بزرگ کردند. به همین دلیل تورکان حق انتخاب هیچ چیزی را در زندگی خود نداشت. او شوهرش و زندگی جهنمی را که بعد از ازدواج سپری کرد انتخاب نکرد. هیچ کس نمی داند که او تا کی حاضر است سرنوشت خود را به عنوان راپانزل که در یک برج بدون نردبان محبوس شده است بپذیرد.
نازلی سنم اونال | مینه
مینه با سومر در انگلستان آشنا شد و عاشق او شد. با وجود تمام موانع روچان خانم ، او از عشق آنها محافظت می کند و با سومر صاحب یک دختر می شود. مینه همیشه زن دیگری برای ترکان و خانواده اش بوده است. اما وقتی کسی با سومر نبود، او آنجا بود، تنها کسی که او را در بدترین لحظاتش تنها نگذاشت. او اجازه نمی دهد که روچان معشوقش را از او بگیرد، او برای وی همه کار می کند.
ایکلال آیدین | نسرین
بر خلاف صادق، نسرین زنی است که تمام تلاش خود را می کند تا در سرزمینی که در آن متولد شده است ریشه نکند، بلکه از آن سرزمین جدا شود. او هرگز آیوالیک و آن محیط را دوست نداشت و همیشه در آنها احساس ناراحتی و فشار می کرد. اگرچه او به خاطر دخترانش و صادق باید به سرزمین های خود بازگردد، اما هرگز واقعاً خوشحال نخواهد شد. نسرین مبارزه ای بی پایان با زندگی دارد. قوانینی که او در خانواده تعیین می کند اعمال می شود. اگرچه نگرش تجویزی او به معلم بودن او مرتبط است، اما نسرین به طور طبیعی شخصیتی غالب است. اگرچه صادق فقط به این دلیل که او را دوست دارد تسلیم این امر می‌شود، اما روز به روز از فشارهای نسرین بسیار ناراحت می‌شود. نسرین هر کاری کرد برای خانواده اش کرد. اما همه می دانند که این مربوط به جاه طلبی های نسرین است. در حالی که دختران می خواهند از دستشان خارج شوند، حساب بی پایان نسرین و صادق آغاز می شود.
ریها اوزچان | صادق
او یک مدیر دوست داشتنی اداره پست برای همسر، دختران وفادارش یا بهتر است بگوییم برای ریشه هایش است. وقتی پدر و مادرش را در سنین جوانی از دست داد، همیشه خانواده اش را جلوتر از همه چیز نگه می داشت زیرا خواهر و برادرش تمام خانواده او بودند. اگرچه او هرگز نمی خواست آیوالیک محل تولدش را ترک کند، اما نتوانست برخلاف میل همسرش نسرین پیش برود و در اسکی شهیر ساکن شد، اما ذهنش همیشه در ریشه اش، یعنی در آیوالیک است. و چون روزی طاقت نیاورد و پنهانی از نسرین خواست که در آیوالیک منصوب شود، ازدواجش به پایان رسید. اما دخترانشان برمی گردند، یک ازدواج در تلاطم ! . صادق و نسرین متوجه می شوند که دخترشان تورکان که فکر می‌کردند زندگی افسانه‌ای دارد، واقعاً در چه جهنمی زندگی می‌کرد. دختر کوچکترش دریا در لبه پرتگاه دیگری قرار دارد. اگرچه صادق تمام زندگی خود را وقف دختران و همسرش می کند، اما از پس بسیاری از کارها برنمی آید.
تیفون ارارسلان | اوزر
اوزر مردی است که فقط برای خواسته های خود زندگی می کند، به دور از همه ارزش هایی مانند خانواده، فرزندان، همسر، وفاداری. نه پدر خوبی بود و نه همسر خوبی. او بارها به همسرش خیانت کرد و حتی یک روز هم پسر و همسرش را جدی نگرفت. از آنجایی که او تمام مسئولیت خانواده را بر دوش روچان می گذارد، روچان را مسئول هر بلایی که برای خانواده رخ می دهد می داند.
ویدا یورتسور ایپک | روچان
روچان، دختر کوچک، زشت و طرد شده خانواده اش پس از سه پسر، کسی است که برای زنده ماندن و موفقیت، درمان را بی رحمی یافته است. او چشمانش را به روی خیانت های همسرش بسته است، تنها هدفش این است که پسرش خانواده ای زیبا داشته باشد. وقتی متوجه می شود پسرش با زنی است که برای آنها مناسب نیست، او را مجبور به ازدواج با تورکان می کند و تمام تلاش خود را می کند تا این ازدواج ادامه داشته باشد و آبروی خانوادگی آنها خدشه دار نشود. حتی اگر مجبور شود برای این کار به شر متوسل شود، هرگز خودداری نمی کند. او هرگز کلید قلعه ای را که تورکان در آن زندانی است از جیب خود بیرون نمی آورد.
برکر گوون | سومر
او تنها پسر روچان و اوزر، ثروتمندترین خانواده آیوالیک است. او زمانی که در خارج از کشور تحصیل می کرد با مینه آشنا شد و با همه موانع خانواده او را رها نکرد. او به دلیل ترس مالی از تورکان چشم پوشی کرد، اما به تورکان قول داد که زنش نخواهد شد. مینه تنها صاحب قلب اوست. اما سومر روز به روز نسبت به خوبی های تورکان بی تفاوت نخواهد بود و درک و مهربانی را در او خواهد دید که از مادر و معشوق خود ندیده است. سومر خیلی دیر متوجه خواهد شد که زیر سایه مادرش بزرگ شده و سپس تحت حمایت مینه زندگی کرده است. شاید با دیدن گوهر درون تورکان متوجه همه چیز شود.
توجه لینک های زیر صرفا ترجمه ( زیرنویس ) می باشند
