نقد فیلم

نقد و بررسی فیلم Crater

خداحافظی ممکنه سخت باشد، به خصوص زمانی که آخرین خداحافظی با دوستانی باشد که تمام زندگی خود را با آنها گذرانده اید. این وضعیت برای کالب (آیزایا راسل-بیلی)، نوجوانی که در یک مستعمره معدن در ماه زندگی می کند و به او گفته می شود که به زودی جایی را که از بدو تولد خانه خوانده است، ترک باید کند سخت است.

کالب باید مستعمره را ترک کند به دلیل مرگ پدرش که در قرارداد قید شده بود در صورت مرگ همه اعضای خانواده او باید خانه خود را ترک کند و به سیاره اتوپیایی امگا برود. از آنجایی که پدرش اخیراً در یک حادثه معدن فوت کرده است و مادرش چندین سال قبل از آن فوت کرده، زمان رفتن او نزدیک است. اما با وجود وعده آینده بهتر، او نمی خواهد بهترین هایش را ترک کند!

بدتر از آن, این واقعیته که کالب ارتباط خود را با دوستانش از دست می دهد زیرا سفر به امگا مستلزم آن است که او به مدت 75 سال منجمد شود. هنگامی که او سرانجام به مقصدش می رسد، هنوز همان سنی است که در هنگام عزیمت بود در حالی که دوستان دور او یک عمر بدون او زندگی کرده اند.

برای او موقعیت غم انگیزی است اما نمی خواهد روزهای آخرش با دوستانش ناراحت کننده باشد. در عوض، او می‌خواهد آخرین ماجراجویی را با آنها به دهانه‌ای که پدرش همیشه می‌خواست به او نشان بدهد، برود. یکی از دوستان کالب فکر می‌کند که دهانه گنجینه پنهان است، اما به دلیل داستان‌هایی که پدرش به او گفته است، نوجوان معتقد است که این دهانه ممکنه واقعاً دارای اهمیت بیشتری باشد.

بچه‌ها همگی شخصیت‌های دوست‌داشتنی هستند، بنابراین برای ما آسان است که با هر یک از آنها سرگرم شویم. بازیگران جوانی که نقش این ماجراجویان را برعهده می‌گیرند، همگی بازی‌های بسیار خوبی ارائه می‌دهند، بنابراین هیچ پیوند ضعیفی وجود ندارد که ما را از داستان و دلبستگی ما به این گروه جوان سرد کند.

لزوماً هیچ مشکلی در کاهش سرگرمی برای تمرکز بر پیوند این دوستان وجود ندارد زیرا به ما امکان می دهد قدرت دوستی آنها و دلایلی که چرا خداحافظی آینده برای آنها سخت خواهد بود را درک کنیم. با این حال، این باعث می شود که فیلم گاهی اوقات بی جهت تیره و تار شود، تا حدی به این دلیل که هر یک از اعضای این گروه جوان دارای یک پس زمینه غم انگیز هستند.

ادیسون یک فرزند طلاق است که از برادر و مادرش جدا شد، زمانی که آنها برای سفر به امگا به خواب برودتی فرو رفتند. مارکوس قلب مریضی دارد، یعنی اگر داروهایش را مصرف نکند ممکن است بمیرد.

دیلن پس از اینکه پدر “بزدل”ش برای بازگشت به زمین به یک شاتل فضایی رفت و با مادرش زندگی کرد. و البته، کالب که اخیراً یتیم شده است.

آیا واقعاً به این همه غم و دلشکستگی نیاز داشتیم؟ این فیلم به دلیل موقعیت کالب به اندازه کافی غم انگیز است، بنابراین شاید عاقلانه تر بود که به جای صحنه های انباشته از غم، با صحنه های بیشتری از خندیدن و لذت بردن از زندگی مشترک آنها، حال و هوا را کمی شاد کنیم.

Crater فیلم مناسبی است، با وجود لحن گاهی اوقات غم انگیز با گروه بازیگران خوب که شخصیت هایی را زنده می کند که ما برای ریشه یابی آنها مشکلی نداریم. داستان هم دلچسب و هم دلخراش است، با پایانی که احتمالاً اشک شما را در می آورد و افکت‌ها عمدتاً به خوبی اجرا می‌شوند

زمانی که با این بچه‌ها سپری می‌شود، وقت تلف نمی‌شود و مانند کالب، ممکن است وقتی فیلم در نهایت به پایان می‌رسد، احساس از دلتنگی کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا