به جرات می توان گفت که بیشتر اختراعات با نیت های خالص به وجود می آیند. از طریق روش علمی، ما به عنوان بشر توانستهایم فناوری، فرهنگ، معماری و بسیاری موارد دیگر را ایجاد کنیم تا به ما کمک کند تا مشکلات به ظاهر نامحدودی را که به وجود میآیند را حل کنیم. با این حال، همیشه فرصت هایی برای بد شدن ایده های خوب وجود دارد و متأسفانه نمونه های متعددی از این اختراعات را نیز دیده ایم که تا به امروز ما را آزار می دهد.
درست همانطور که همه ما انتخاب هایی می کنیم که پشیمان می شویم، برخی از مخترعان هم از اختراع چیزهای بسیار محبوبی که کرده اند, پشیمان شده اند.
جفری هینتون و هوش مصنوعی
جفری هینتون و دو نفر دیگر بهاصطلاح «پدرخواندههای هوش مصنوعی» جایزه تورینگ 2018 را برای کارهای بنیادیشان که راه را برای رونق فعلی هوش مصنوعی هموار کرد، بردند. اما حالا هینتون به نیویورک تایمز گفت که از اختراعش پشیمان است و حتی کار خود را در گوگل رها کرد تا بتواند آزادانه در مورد آن صحبت کند.
هینتون اکنون می خواهد آشکارا در مورد خطرات هوش مصنوعی صحبت کند، از انتشار اطلاعات نادرست گرفته تا حذف مشاغل، و حتی این نگرانی که هوش مصنوعی با شروع نوشتن و اجرای کدهایش، از مردم هوشمندتر شود. هینتون درباره این احتمال گفت: «من فکر میکردم 30 تا 50 سال یا حتی بیشتر از آن فاصله دارد. او گفت دلگرمی اش این است که اگر او نبود، شخص دیگری بود که آن را توسعه می داد.»
جان سیلوان و کپسول قهوه
مخترع قهوه ساز Keurig K-Cup به آتلانتیک گفت که خودش دستگاهی ندارد. ممکنه تعجب کنید که چرا، از آنجایی که آن غلاف های پلاستیکی یک بار مصرف همه جا وجود دارد، پس مطمئناً او پول دارد؟
او احساس پشیمانی می کند که غلاف ها قابل بازیافت یا تجزیه زیستی نیستند و در نتیجه محل دفن زباله مضر است. او اعتراف کرد: «من گاهی از اینکه این کار را انجام دادم احساس بدی دارم. این مانند سیگار برای قهوه است، مکانیسم زباله یک بار مصرف برای یک ماده اعتیادآور.
ویکتور گرون و مرکز خرید
در دهههای 1940 و 1950، با توسعه حومهها ی شهر و زندگی مردم دورتر از مغازههای مرکز شهر، ویکتور گرون این ایده را داشت که یک منطقه مشترک ایجاد کند که مردم بتوانند در آن قدم بزنند و خرید خود را انجام دهند و در عین حال از فضاهای سبز، فرهنگ و چیزهای دیگر لذت ببرند.
دیگران به این ایده پایبند بودند اما آن را در داخل ساختمان ساختند و تمام فضای سبز و هنر را حذف کردند تا فضای بیشتری برای مغازه ها وجود داشته باشد. در سال 1978، دو سال قبل از مرگ، گرون گفت: من از این فرصت استفاده می کنم و یک بار برای همیشه مخترع ب ودن این ایده را رد می کنم. آنها شهرهای ما را ویران کردند. او حتی زنده نماند تا ببیند که بعد از دهه 80 چقدر بدتر شده است.
اسکات فهلمن و ایموجی
شکلک، ایموجی، استیکر—هر چه که آنها را صدا کنید، حداقل یکی را دریافت کرده اید. این تصاویر واکنشی کوچک امروزه اغلب می توانند جایگزین متن شوند و با معانی مختلفی کدگذاری شده اند. پس چرا اسکات فاهلمن مخترع از ساخت آنها پشیمان است؟
این استاد علوم کامپیوتر در ابتدا شکلکهایی را ایجاد کرد تا به کسی بفهماند که در یک ایمیل یا پیام متنی شوخی وجود دارد، اما این شوخی از نظر او زیادهروی شده است. او به وال استریت ژورنال گفت: «گاهی اوقات احساس می کنم دکتر فرانکنشتاین هستم. اختراع من بهعنوان خوشخیم شروع شد، اما به جاهایی که من آنها را تایید نمیکنم رفته است.»
آنا جارویس و روز مادر
آنا جارویس روز مادر را بخاطر عشق واقعی به مادرش و همه مادران در همه جا ابداع کرد. اولین بار در 10 مه 1908 جشن گرفته شد و او 500 میخک سفید را به افتخار مادرش فرستاد. اما همه چیز از کنترل خارج شد و جارویس از روزی که اختراع کرد متنفر شد.
چیزی که او را ناراحت کرد این بود که این احساس بسیار سریع تجاری شد. او در بیانیهای مطبوعاتی، صنایع گلفروشی، کارت تبریک و شیرینیسازی را «شارلاتانها، راهزنان، دزدان دریایی، ربایندگان و موریانهها» نامید که با طمعشان یکی از بهترین، شریفترین و واقعیترین جنبشها و جشنها را تضعیف میکنند.
جی رابرت اوپنهایمر و بمب اتمی
رابرت اوپنهایمر، رئیس آزمایشگاه لوس آلاموس در زمان جنگ که هدایت ساخت بمب را بر عهده داشت، بیشتر به پدر بمب اتمی معروف بود. او و بسیاری از دیگر کارکنان پروژه منهتن پس از بمباران ناکازاکی ابراز پشیمانی کردند که احساس کردند ضروری نبود.
اوپنهایمر بعداً اظهار داشت که احساس میکند دستهایش به خون آلوده است، و برای جبران نوعی اصلاح، شروع به همکاری با کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده برای کنترل استفاده از سلاحهای هستهای کرد.
فیلو فارنسورث و تلویزیون
فیلو فارنزورث پس از جنگ جهانی اول به اختراع تلویزیون کمک کرد به این امید که به خانواده ها و جوامع کمک کند داستان های خود را به اشتراک بگذارند، دانا ترشوند و حتی به صلح جهانی کمک کنند. قرار بود ابزاری برای یادگیری باشد.
فارنزورث در سال 1971 با این احساس درگذشت که تلویزیون همانطور که در رسانه ها خوانده می شود “افیونگر مردم” است. او احساس می کرد که مردم زندگی خود را با تماشای تلویزیون تلف کرده اند و حتی طبق گزارش ها پسرش را از تماشای تلویزیون منع کرده است.
کامران لقمان و اسپری فلفل
کامران لقمان برای افبیآی کار میکرد و در دهه 1980 اسپری فلفل را بهعنوان یک سلاح بهعنوان روشی غیرکشنده برای آرام کردن فردی در تیررس که یک افسر پلیس یا شهروند دیگر را تهدید میکند، ساخت. او همچنین برای ادارات پلیس راهنما نوشت و نحوه استفاده از آن را مشخص کرد.
در حالی که امروز به طور مداوم در مورد سوء استفاده افسران پلیس از اسپری فلفل می شنویم، زمانی که پلیس از اسپری فلفل بر روی “معترضان مطیع” استفاده کرد که باعث شد او از اختراعش پشیمان شود. او در نیویورک تایمز گفت: من هرگز چنین استفاده نامناسب و نادرستی از عوامل شیمیایی را ندیده بودم.